ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96

ساخت وبلاگ
از قدیم‌الایام گفته‌اند:"رطب خورده منع رطب چون کند؟"، خوب باشد من که نمی‌خواهم به کسی بگویم زود باش بچه‌دار شو یا فرزند بیشتر زندگی بهتر، حتی نمی‌خواهم بگویم:"بچه که عمر و نفسه، یکی خوبه، دو تا بسه" اگر می دانید که چه خوب اما اگر مطلع نیستید، عرض کنم خدمتتان که کشور ما در کنترل زاد و ولد در یک برهه تاریخی کولاک کرد و روش‌های کنترل جمعیت و بهداشت ذیل این موضوع باعث شد همه‌ی دنیا از علم پزشکی و سیاست‌های ایران ما انگشت به دهان بمانند. اگر نقشه جمعیت‌شناسی که میزان زاد و ولد به ازای هر زن در آن آمده‌است نگاه‌کنید متوجه می‌شوید ایران در بالاترین سطح کنترل جمعیت البته به صورت علمی قرار دارد. این را گفتم که یادآوری کنم کشور بزرگی چون چین برای آنکه بتواند جمعیتش را کنترل کند مجبور شد به رفتارهای نظامی و قانونی مثل قانون"هر خانواده یک فرزند" دست بزند. البته در ایران این جهش با استفاده از گسترش بهداشت باروری و فرهنگ‌سازی در کوتاه‌ترین زمان ممکن که حدود یک دهه بود، اتفاق افتاد. این میزان کنترل جمعیت در اروپا حدود سیصد سال طول کشیده‌است. در دوره‌ای نه چندان دور اما سیاست‌ها بر آن قرار گرفت که مجدد نرخ باروری افزایش پیدا کند و البته این سیاست‌های اخیر نتوانست آنچنان موفق باشد. در کل نمی‌توان اعلام کرد که رشد باروری بالاتر از نرخ موجود چقدر مطلوب است اما آنچه مشخص است ما در یک مسیر جهانی به سمت بالا رفتن میانگین سنی جمعیت بوده و هستیم و البته نکته دیگر آنکه اگر مجدد به نقشه جمعیتی جهان رجوع کنیم همچنان خانواده‌های فقیرتر تعداد فرزندان بیشتری دارند. این موضوع نه تنها به بهداشت بلکه به حافظه تاریخی انسانها برای داشتن نیروی کار بیشتر در هر خانواده برای رفاه بیشتر باز‌می‌گردد. شکر خدا این افک ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 41 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 8:35

احسان پیر‌برناش طناز و روزنامه‌نویس جوان در صفحه تلگرامی‌اش همان اوایل ورود تاج به سر ویروس یک متنی گذاشته‌بود که چند خطش را می‌آورم:"قبول کنید ورود این بیماری بدون لطف هم نبوده؛ مثلا من خودم آدم می‌شناسم که فقط دم سال تحویل دست و صورتشو می‌شست، اما الان از ترس کرونا روزی دو سه دفعه خودش رو می شوره و ما تازه فهمیدیم این بنده خدا اصلا برنزه نیست، همه‌اش آلودگی بوده و به چشم برادری پسر سفید و تپلی هم هست اتفاقا."خدا را صد هزار مرتبه شکر، بعد از کلی گمانه‌زنی‌ بالاترین احتمال انتقال تاج به سر ویروس از طریق مخاط و ترشحات فرد بیمار اعلام شد و این یعنی این ویروس به دلیل وزن سنگینش در هوا پرواز نمی‌کند. که اگر این‌طور بود خدا می‌داند چقدر می‌بایست خودمان را محافظت می‌کردیم تا این ویروس خطرناک در اثر سفر روی هوا به طور نامرئی وارد بدنمان نشود. اعلام شد، تاج به سر ویروس یا در اثر عدسه و سرفه و یا در اثر لمس سطوحی که قبلا با عدسه و سرفه آلوده شده‌است، به روی دست افراد و بعد با دست به دهان و چشم و بینی می‌رسد و خدای نکرده در بدن افراد رخنه می‌کند. پس اصحاب طب و سرداران حفظ سلامتی اعلام کردند که بهترین راه مراقبت از خودمان شستن 30-20 ثانیه‌ای دست‌ها با آب و صابون است. چه دردسرتان بدهم تا رییس جمهور و نخست وزیر به آبریزگاه خانه‌شان رفتند و از مراحل درست دست شستن فیلم گرفتند و پخش عمومی شد تا مردم را به شستن دست‌ها ترغیب کنند. اما در این میانه همیشه گفته‌اند‌" نکرده رو نبر به کار"، این دوستان وزارت بهداشت و بهداشت جهانی گفتند دستتان را بشویید، خوب هم بشویید. اما به یک عده که خودشان وسواس سر خود بودند مجوز داده‌شد تا دست به خودزنی و خودتخریبی بزنند. دوستمان رفته وایتکس برداشته دستش را شسته ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 8:35

تمام شش هفت ماه گذشته وقت کافی داشتم که به این فکر کنم که امروز باید چه کار کنم. مطمئن بودم مثل همه چیزهای دیگر زندگی ام برای روزی که کرونا هم بگیرم برنامه ریزی دارم. ولی چی شد؟ چرا از وقتی افتادم توی ماجرا ، همه چیز عوض شد. چرا گیج شدم. ته دلم یک چیزی نیست یک چیزی شبیه موتور هواپیمای زندگی ام که دیگر استارت نمی خورد. دکتر گوشی طبی اش را گذاشت روی پشتم، نفس عمیق نشد. سرفه شد. درد همه جا پراکنده بود. انگار درباره یک سرماخوردگی حرف بزند،گفت:" درگیر شدی خانم، این آمپولا رو میزنی و میری خونه داروها رو می خوری و تخت می خوابی فهمیدی می خوابی."ماشین را در جا روشن گذاشتم و کولر را زیاد کردم. نیم ساعتی تنها نشستم. یک سوال توی ذهنم می چرخید:"به کی بگم؟!"به خانه رفتم و تک تک خط قرمزهای قرنطینه را کشیدم. ساکن طبقه بالا شدم و پشت سرم راه پله را هم ضدعفونی کردم. تا روز سوم هر یکی، دو ساعت خاله ها و عمه ها زنگ می زدند با صدای لرزان یا با بغض یا گریه روشهای خانگی تا اخبار ماهواره و تکنیک های جادو و نذر را برایم تجویز می کردند. همکارها از طریق شرکت فهمیده بودند. خانمهایشان دانه دانه پیام میدادند و حال میپرسیدند.حتی در آن روزهای سلامتی به این فکر نکرده بودم :"کی حق داره بدونه کی نباید بدونه. وقتی کسی کاری نمی تونه بکنه فقط به حال بدش اضافه می کنم چرا باید بگویم. ولی اگر نگم و اتفاقی بیفته چی؟" این سوال مغزم را داشت منفجر می کرد.رفتم صفحه اینستاگرام سردبیر جام جم را نگاه کردم، روز چهارم درگیری من با کووید بود و او همانروز فوت کرده بود. متولد یک سال بودیم، روزی که فهمیده بود کرونا دارد یک پست گذاشته یعنی همانروز به همه گفته ولی....به نگار پیام دادم.- کجایی دختر - بهشت ، اومدم سیاتل خونه بچه ها-خ ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 91 تاريخ : سه شنبه 14 تير 1401 ساعت: 8:35

نیاز به کمکتان دارم. همه چیز از آن کلاس دوره دانشجویی شروع شد. این کلاسها یک آموزش اصلی داشت آن هم پیدا کردن استاد رویا در رویاهایت و پیروی از دستورات و راهنمایی‌هایش بود. هر کاری کردم تا استادم را پی ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

سبد کوچکی از رزهای سفید در دستش بود و کوله‌ای سیاه و بزرگ روی دوشش. رنگ زرد تند شالش توی ذوق می‌زد. یک ربعی بود که جلوی ویترین ایستاده بود. چشمهای سیاه و گِردش به جای کتابها به داخل مغازه خیره مانده ب ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 97 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

«هات چاکلت؟»چشمهای قهوه‌ای روشنش منوی کافه را بر انداز کرد و این را گفت. دو سر لبهای باریک و صورتی دختر به بالا کشیده شد و دو چال کوچک روی گونه های سرخ از سوز نیمه‌ی بهمنش نشست و آرام در حالی که دستکش ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 77 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

دقیقا هشت سالم بود. چند ماهی بود که به خانه جدیدمان آمده بودیم. مائده دختر همسایه مان چند ماهی از من کوچکتر بود. موهای طلایی صاف و بلندی داشت. چشمهایش طوسی و صورتش مثل برف سفید بود.یکبار مائده گفت: تو ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 95 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

در سفر پیدایش در فصل ۳ بند ۲۲ آمده است: "همانا انسان مثل یکی از ما شده است، که عارف نیک و بد گردیده. اینک مبادا دست خود را دراز کند و از درخت حیات نیز گرفته بخورَد، و تا به ابد زنده ماند."نشسته ام به ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 76 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

" از آن جایی که امورات انسانی همیشه غیر قابل اتکایند بیایید به بدترین اتفاق های ممکن بیندیشیم" شکسپیروقتی فلن اوبرایان در اولین جمله کتابش می آورد " همه نمی دانند من چه طور فیلیپ مترز پیر را کشتم" دو ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 117 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11

دقیقا ساعت چهار و نیم مثل هر روز از دفتر راه افتادم. این جلسه اولی است که جلوی در شرکت یک ماشین سوارم کرد و مستقیم تا دم در کلاس برد. حالا که امروز من نمی‌خواهم قصه‌ام خوانده بشود سومین نفر حتی قبل از ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96...ادامه مطلب
ما را در سایت ریاضیات - هفته نامه کرگدن - شماره 63- مهر 96 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : zohrehavatefihafez بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 15:11